تلخ و شیرین

این روزهایم خیلی تکراری و شبیه هم اند اما به امید روزهای بهتر مینویسم

تلخ و شیرین

این روزهایم خیلی تکراری و شبیه هم اند اما به امید روزهای بهتر مینویسم

تلخ و شیرین

محتاجم

به خیزشی نه از این خاک

به نغمه ای نه از این دست

به قصه ای نه چنین تلخ

به باوری نه چنین پست!

پیوندهای روزانه
آخرین نظرات
  • ۱ تیر ۹۶، ۲۲:۰۴ - کم نویس
    :))
  • ۱۷ ارديبهشت ۹۶، ۰۱:۳۹ - قالب بلاگ رضا
    عجب

کمپین تحریم اینترنت

پر پر | پنجشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۵۴ ب.ظ

یکی از جنبش هایی ک امسال در خانه ما برقرار بود ، تحریم شبکه های اجتماعی بود..رفتیم و یک سبد آوردیم و ابتدا در حرکتی نمادین موبایل هامون رو توش انداختیم و گذاشتیمش رو جاکفشی...قرار شد اگر کسی احساس میکنه مسئله واجبی درمیونه زحمت بکشه و تشریف ببره تو حیاط و از موبایلش استفاده کنه و برگشت باز بذاره همونجا..

از اونجایی ک وای-فای توی حیاط آنتن داشت و با وجود خون شیرازی ک در رگ های ما جاری بود این طرح تا حد بسیار بالایی جواب داد و جز کارای مهم کسی حاضر نبود سردی حیاط رو تحمل کنه.

این شد ک کمتر اومدیم نت و بیشتر روی ماه! همو دیدیمو من بیشتر متوجه خود جدیدم شدم...هرچی فکر میکنم نمیدونم از کی اینقد وحشتناک شدم...دوتا اعتراف دارم...یکی اینکه من تو عید ب پسر خوب اس دادم ... و خواستم ک باهاش حرف بزنم و یجورایی تعبیرم اینه ک منو پیچوند یا نخواست...یا هرچی... تمایلی ب گفت و گو نشون  نداد

اعتراف وحشتناک تر اینکه زیاد برام مهم نشد.... فکر کردم روزی ک آثار پشت کردنشو ببینم باید حسابی بشکنم ولی یجورایی تونستم از زندگیم حذفش کنم ... نه 100 درصد ولی واقعا زیاد برام مهم نیست الان و چی ازین میتونه وحشتناک تر باشه؟

از خودم میترسم و متوجه شدم ک دلم یجورایی سیاهه سیاهه.. اینکه آدم بتونه تا این حد از کسایی ک خیال میکرده براش باارزشن بگذره چ معنی میده؟اینکه تمام ادعاهات رو زیر پا بگذاری؟ اینکه سالها کاری رو کرده باشی ک همیشه فکر میکردی عین صداقت قلبت هست و حالا متوجه بشی ک حتی از قلبت آگاهی نداشتی؟

یا اینکه قلب نداشتی

پاکی نوجونی واقعا ناب و زیباست و بزرگسالی مفهوم رنج آوری برای من

بزرگسالی برای من فقط ب معنی حساب کتاب و دو دوتا چهار تا تو تمام امور زندگی هست

ن ریسکی ... ن دل ب دریا زدنی... ن جرات پیگیری خواسته هات.. رها کردنشون و ساختن اونچه بقیه بهش اسم زندگی درست و منطقی میدن...

من بزرگسال تهوع آوری هستم.

  • پر پر

نظرات  (۴)

  • حامد درخشانی
  • جنبش خوبی بوده! :)

    اینی که گفتید نشون دهنده اینه که واقعا در حال گُذرید
    اصلا بد نیست!

    توان ریسک پذیری رو هم میشه همیشه احیا کرد
    سن و سال خیلی مهم نیست
    پاسخ:
    امیدوارم.ممنون
    آدم ها تغییر می کنند در گذر زمان، همیشه هم بد نیست، بزرگ شدن باعث میشه آدم یک چیزهایی را بفهمه که قبلش نمی شد یا نمی تونست

    به نظر من قشنگه، گذر عمر قشنگه :)

    درباره خودت بد نگی یه وقت پرپر جونم، میره میشینه در ضمیر ناخود آگاهت :-|
    پاسخ:
    کاش یجا نوشته بود چ کای درستهو چی غلط.اونوقت از رویاون میخوندیمو دیگه انقد دو دل نبودیم مدام
    چشم_دیگه نمیگم
    چه حرکت خوبی :)

    این که الآن برات مهم نیست به این معنی نیست که ادعاهات و زیر پا گذاشتی یا از قلبت آگاهی نداشتی! علتش گذشت زمانه که خیلی چیزا رو عوض میکنه، مثل وقتی که یه نفر عزیزش و از دست میده، اولش براش مرگه اما بعد از یه مدت عادی میشه، ربطی به بزرگ شدن و دنیای آدم بزرگا هم نداره
    پاسخ:
    مرسی ک اینو بهم گفت
    بهم آرامش داد
    خیلی پیچیده شدی بنظرم :/
    پاسخ:
    میشه بیشتر توضیح بدی ؟ چه برداشتی راجبم کردی؟

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">