کافیست ب تو فکرنکنم...
پر پر | يكشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۱:۳۲ ق.ظ
امشب به عادت زمان های دور زیر دوش آب نشستم و ساعت ها هق هق گریه کردم.مدام فکرمیکردم پسرخوب دیگه حتی جمله ای راجع بمن نمی نمیسه اما این چیزی هس ک خودم خواستم. این یک ماه اندازه یک سال گذشته. عجب صبری خدا دارد.انگار هرچی بیشتر طاقت میاری بازم
بیشتر باید باشه. من اگربجای خدا بودم تاحالا به پریسا رحم کرده بودم.عجبا که رحم من می آید و رحم او ن.
- ۹۶/۰۲/۱۷