حتی زیر پتو هم سرد است..
از صبح زود دانشگاه بودم تا الان. خیلی خیلی سرد است...تارسیدم همینجوری آمدم توی تخت و مچاله شدم زیره پتو.گوشی ام را دست گرفتم و هی دل دل کردم...زنگ بزنم یا نزنم؟ پیام بدهم یا ندهم؟؟آخرش هم تصمیم گرفتم ک نزنم و ترسیدم تصمیمم از سره جوگیری باشد.پول بچه را فراموش کرده ام ک بریزم و گلویم حسابی درد می کند..امروز یکی از همکلاسی هایم را کشیدم کنار و یاهاش حرف زدم...توی دانشگاه نشستیم و های های گریه کردم و همه چیزم را برایش گفتم..بعد از او صادقانه ترین گفت و گویم بود ک باکسی داشته ام...تصمیم گرفته ام از هم بیخبر بمانیم..مسلما ب یک باره نمیشود.تصمیم گرفته ام زیره قول هایم بزنم و نخوانمت..نخوانمت و برایت ننویسم ..این اما هیچ دلیل نمیشود ک مهریه ام را ندهب.مامان میگوید میخواهد 5شنبه شب قرار بگذارد و خواهرم میگوید میخواهد نصیحتم کند.هردویشان پیام داده اند و جوابشان را نداده ام..مچاله شده ام زیر پتو و مثلا من خوبم.
- ۹۴/۰۸/۰۹