در بیابان جنون ، سرگشته ام چون گردباد..
پر پر | يكشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۴، ۰۴:۳۷ ب.ظ
به زور از زیر پتو بیرون میآیم و با چشمان بسته میروم سمت دستشویی. کتری را روی گاز میگذارم و میآیم گوشه ی تخت مینشینم و موهایم را شانه میزنم...سفره ی صبحانه را پهن میکنم...نمی توانم چشمانم را باز نگه دارم...می لغزم زیر پتو ..میبندمشان
این تویی ک همسرت را برای بیدارکردن میبوسی.همانطور ک مرا میبوسیدی..همانطور ک ناز مرا میکشیدی. قلبم درد می گیرد
چشمانم را ببندم یا باز کنم؟؟؟ چطور به زندگی ام ادامه دهم؟
فقط میگویم:خدا!
- ۹۴/۱۰/۱۳