عنوان هایم ته کشیده
لحظات کوتاهی هم در زندگی هست که یهو حس میکنی هرچی ک مدتها عمرتو روش گذاشتی تا بسازیش خراب شده
هرچی دور و برتو جست و و میکنی ک یک دستاویزی پیدا کنی و بگی :ن، اینو دارم_چیزی پیدا نمیکنی
هم اتاقی ها عین نامردی بنظر میان، گندی ک ب پایان نامه خورده نشون میده کل عمر تحصیلیت ب هدر رفته، یکی از بدجنسی های مامان رو میشه، رابطت هم ک خراب شده..وزنت هم هر روز بالاتر میره
دیگه قشنگ میخای بری برای خودت بمیری
اینجور موقع ها من بلند میشم و میرم سر مزار شهید گمنام دانشگاهمون..وقتی ک احساس میکنم دیگه هیچی ندارم
مینشینم و گریه میکنم
میگم تو هم عین ه داداش من _بذار برات تعریف کنم؛ توی این دنیا هیچی برام باقی نمونده
بهش میگم چقد بحالش غبطه میخورم..چقد قشنگ دنیا رو شناخت و چ خوب پرواز کرد
بعدش برمیگردم اتاق
هنوز با همه ی اون مشکلات اما سبکتر
پ.ن: ممکنه کاره پایان نامم درست بشه.یکم امید برام پیدا شده.. لطفا برام دعا کنید
- ۹۴/۱۰/۱۶