گاهی تو را کنار خود احساس می کنم
پر پر | يكشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۰۵ ب.ظ
هوای این روزهای تهران یک جور عجیبی ست...نمیتوانی عادی نفس میکشی..یک نفس ک میکشی میخواهی با همه توانت هر چه اکسیژن هست فرو دهی..من مثل دیوانه ها نفس های عمیق میکشم و هر تنفس یکجور چیز غریبی را در ذهنم تلنگر میزند...شاید یک خاطره دور...هر چه نفس میکشم پیدایش نمیکنم...نمیدانم این چیست
هوای این روزهای ونک مستی آور است...من باید از این هوا فرار کنم
پ.ن:
اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است
گاهی تو را کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دلخوشی خوابها کم است
- ۹۵/۰۷/۱۱