خواستگار خان
پر پر | دوشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۳۹ ب.ظ
احساس بی تابی و سردرگمی بیچاره ام کرده...هر ثانیه چشمانم پر از اشک می شود و به زور و بدبختی قورتش می دهم..در کنار 5 نفر زندگی میکنم ک حسابی دوستشان دارم اما هیچ از حال من نمی فهمند...چ کنم؟
با این خواستگار چ میتوانم بکنم؟تو در قلب منی ..در تمام ثانیه های منی..چطور می توانم ب یک مرد دل بدهم؟چطور می توانم چراغ خانه اش باشم...می توانم خوب دروغ بگویم اما نمی خواهم
اگر ن بگویم...گرچه ک بنظر می رسد نمیتوانم...با خودم فکر میکنم ن بگویم ک چ شود؟من و تو چ خوب و راحت ب خودمان دروغ می گوییم و دل خودمان را گرم نگه می داریم
برای تو راه بازگشتی نیست
کاش یکی حرفی میزد...هیچ کس نیست
- ۰ نظر
- ۰۴ آبان ۹۴ ، ۲۳:۳۹