تلخ و شیرین

این روزهایم خیلی تکراری و شبیه هم اند اما به امید روزهای بهتر مینویسم

تلخ و شیرین

این روزهایم خیلی تکراری و شبیه هم اند اما به امید روزهای بهتر مینویسم

تلخ و شیرین

محتاجم

به خیزشی نه از این خاک

به نغمه ای نه از این دست

به قصه ای نه چنین تلخ

به باوری نه چنین پست!

پیوندهای روزانه
آخرین نظرات
  • ۱ تیر ۹۶، ۲۲:۰۴ - کم نویس
    :))
  • ۱۷ ارديبهشت ۹۶، ۰۱:۳۹ - قالب بلاگ رضا
    عجب

۷ مطلب با موضوع «خوشحال نامه» ثبت شده است

بهترین جایی که لحظه سال تحویل می توان بود کجاست؟

پر پر | پنجشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۵۵ ب.ظ

بهترین جایی ک لحظه سال تحویل می توان بود ؛ کجاست؟ احتمالا از طرف آدم های مختلف جواب متفاوتی به این سوال داده بشه اما من فکر میکنم هرکجا هم ک باشیم هممون دوس داریم سرسفره و کنار خانواده مون باشیم

اصل ماجرا اینکه با توجه به جمع 10 نفری خانواده ما(داماد ها و نوه ها و..) من سال 95 رو داخل حمام تحویل کردم!!! باشد ک رستگار شوم و تا آخر سال مدام حمام کنم؛ ب این صورت ک صبح روز عید یک صف طولانی پشت در حمام تشکیل دادیم و من نفر یکی مونده ب آخر شدم.. بعدم خواهرم فریبم داد و با قول زود بیرون آمدن این اتفاق افتاد

حالا همه اینها ب کنار جالب اینه ک تو این ده دقیقه ای ک من دیرتر اومدم عکس های سال تحویل رو گرفتنو ما هم کلا هیچ...

خیلی دیر اومدم و دارم این حرفها رو میزنم اما واقعا دوستتون دارم و امیدوارم سال 95 سال خ خوبی برای همگی باشه

من ک 95 رو دوس دارم ..میدونم ک اتفاقای خوب زیادی قراره بیفته ... من ک این روزها خیلی احساس آرامش میکنم

خدا رو شکر

  • پر پر

دیازپام10

پر پر | يكشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۲۹ ب.ظ
تقریبا سال 89 بود فکر کنم ک من چشمامو عمل کردم...اونموقع تا چندین روز اصلن نمیتونستی چشماتو بازکنی..جزییاتو خوب یادم نمیاد اما یادمه پلکامو میگرفتم و بزور میکشیدم بالا اما تا ولش میکردم میافتادن پایین و هیچ قدرتی نداشتم ک چشمامو باز کنم حتی ی ذره... همونموقع شهریور ماه بود و تازه ترم تحصیلی شروع شده بود..باورتون بشه یا نشه من عمل کردم و دو روز خونه موندمو روز سوم منو گذاشتن خوابگاه و رفتن..با چشمایی ک باز نمیشدن
هم اتاقیای جدیدمم نمیشناختمو تازه باهاشون اشنا شده بودم . یادمه دو شب اول کمابیش خوب خوابیدمو شب سوم ک خوابگاه بودم ی حسی داشتم مث اینکه مردمک چشمتو دارن با ی کارد میبرن و ی سوزن توش فرو میکنن..خیلی درد داشت و مردم و زنده شدم
فرداش برا یکی از دوستام تعریف کردم ک اینجوریم و اونم گفت میخوای بهت مسکن بدم بخوری؟ منم عین شنگولا گفتم آره.دوستم هم ی بسته دیازپام بم داد. اونوقتا شنگول تر ازینا بودم ک اصلا کنجکاو بشم دیازپام چی هستو چی نیس
منم شب نمیدونم چند تا دیازپام خوردم و رفتم بخوابم.
بعد ی موقع بیدار شدم گوشیمو چک کردم برای ساعت.دیدم ی سری آدم کوچولو رو دکمه های گوشیم نشستنو پاهاشونو تکون میدن(گوشیم لمسی بود اما بعد پیدا کرده بودن دکمه ها و ارتفاعشون فرق میکرد) هرچی بهشون میگفتم رو گوشی من ننشینید ..کفشاتونو ب دکمه های گوشی من نمالید گوش نمیکردن
فردا صبح پاشدم  وقتی  مسیجامو چک کردم دیدم ب یکی از پسرای دانشگاه(همکلاسیم نبود) ک شمارشو داشتم ی دنیا اس دادم..شاخ درآوردم و وقتی نگاه کردم دیدم چ دری وری ها ک بهش گفتم..هی اس دادم ک بیا این آدما رو از رو گوشی من بلند کن و ... خیلی چیزا..اون هم هی اس داده بود و یجورایی سعی کرده بود منو راضی کنه و بگه بخواب.
فردا صبح ک ب هم اتاقیا گفتم اینجور شده بنده خداها اعتراف کردن ک نصفه شب هی وسط اتاق راه رفتم و ب ی کسایی زنگ زدمو چرت و پرت گفتم( چون خانواده هس نمیشه گفت چیا گفتم) اوانم خیلی خیلی ازم ترسیده بودن :دی
هیچی دیگه دفعه بعد پسره رو ک دیدم ازش بابت مزاحمتم عذرخواهی کردم ن گذاشت ن برداشت گفت اشکال نداره ازین موارد دیده بوده ، کمتر بخورم(!!!! یا حضرت عباس)

البته پیرو همین خاطره ک یادم اومد ی سرچی هم کردم تو نت اما جزو عوارضش توهم ندیدم.

پ. ن: امروز مامان زنگزد ک داییت خوب شده.بین ترم ک رفته بودم خونه داییم بخاطر یکسری مشکلات اعصابی! تعداد زیادی آرامبخش خورده بودنو رفته بودن تو کما چند روز و بعدشم طول کشید تا ب حالت نرمال برگردن..بخاطر این خونه و تعطیلات خیلی اعصاب خردکن شده بود. 

راستی! چشمام ک باز شد متوجه شدم داروهای شبمو ندیدمو نخوردم
  • پر پر

بعضی ها هم اینطورین

پر پر | پنجشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۳:۰۶ ب.ظ

حتی اگر فکر میکنیم هیچ چیز برای بقیه نداریم_ نمیتونیم همین قدر هم ب بقیه محبت داشته باشیم؟

پ.ن: شاید بنظر بعضیا بی ارزش باشه اما صبح منو سرشار میکنه

پ.ن2: سرویسهای ما مایع دستشویی ندارن

پ.ن3: ی نفر اینو گذاشته تو سرویس بهداشتی

پ.ن 4: اصلا توصیه نمیکنم صحت بخرید ;-)

  • پر پر

متمایل به سمت شیرین

پر پر | جمعه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۳۵ ب.ظ

امروز از هر موقع دیگه ای در این روزها آرومترم... احساس میکنم با خودم به یک توافق و مصالحه رسیدم...احساس میکنم روزهای خوب و شادی روبروی منه..تصمیم گرفتم زندگیم رو همینجور ک هست قبول کنم و دوس داشته باشم و لذت ببرم...

احساس میکنم کم کم دوس دارم لباس عزاداری رو از تن خودم در بیارم.. عمیق نفس بکشم و به صبح لبخند بزنم

  • پر پر

حالمان خوب است..باور کن

پر پر | شنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۳۲ ب.ظ

خبرهایی که منتظرش نیستید

دیشب تا صبح خوندم ..با 3 تا استاد امتحان داشیم 11 و نیم استاد سومی رو شروع کردم و 7 صبح تموم..میتونید مفز منو تصور کنید؟تا 10 مرور و امتحان اول و دوم...عالی..اینکه بگویم عالی ن ک حالا نمره ی خیلی زیبایی تصور کنیدهاووبقده خودم و رشته ام خیلی خوب بود..جا داشت بهتر باشد اما عیب نداره

استاد سوم 1  بعد از ظهر اومد و گفت من امتحان نمیگیرم..هرچی گفتیم تو رو خدا بگیر..گفت اگر دودی ک از مخ هاتون داره میاد بیرونو میدید ... امتحان نگرفت و گذاشت فردا 1..تو دلم کلی بهش فحش دادم بخاطر دیشبم

حالا داریم خر میزنیم برای فردا.. از همه جا بیخبر برای پایان نامه ام قرار گذاشته ام صبح با استادم ک ..عیب ندارد

حالم خوب ه خوب است..شکر خدا

  • پر پر

زنگ تفریح

پر پر | پنجشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۱۶ ب.ظ

من یکی از دو تا امتحانای شنبه مو خوندم 

البته حالم بده .. از پریشب تا حالا نخوابیدمو سرگیجه و تهوع دارمو ..هیچی میلم نمیکشه بخورم

هیچوقت نشده آهنگای مورد علاقمو نشون کسی بدم و اونم خوشش بیاد..اما هیچوقتم سلیقم عوض نشده

:-)

تقدیم ب شما



  • پر پر

خوشحالم

پر پر | جمعه, ۱۱ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۲۹ ب.ظ

و از خودم راضیم..خوش حالم ک ب شکل بقیه در نمیآیم..خوشحالم ک همینی ک هستم، هستم..خوشحالم ک میتوانم، زورم میرسد بعضی حرفها را تا ابد توی دل خودم نگه دارم..هرچند ک دلم را بخورند...بر زبان نخواهم آوردشان...

هرچند ک دنیا همینقدر کثیف باشد من خودم خواهم ماند..

هرچند ک تلخند...من شیرین خواهم ماند

  • پر پر