تلخ و شیرین

این روزهایم خیلی تکراری و شبیه هم اند اما به امید روزهای بهتر مینویسم

تلخ و شیرین

این روزهایم خیلی تکراری و شبیه هم اند اما به امید روزهای بهتر مینویسم

تلخ و شیرین

محتاجم

به خیزشی نه از این خاک

به نغمه ای نه از این دست

به قصه ای نه چنین تلخ

به باوری نه چنین پست!

پیوندهای روزانه
آخرین نظرات
  • ۱ تیر ۹۶، ۲۲:۰۴ - کم نویس
    :))
  • ۱۷ ارديبهشت ۹۶، ۰۱:۳۹ - قالب بلاگ رضا
    عجب

تو خوابیده ای

پر پر | دوشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۴۹ ق.ظ
تو خوابیده ای
آرام
و من پشت پلک تو
 آنقدر می بارم
تا پنجره را باز کنی
دستهایت را زیر باران بگیری 
و بخندی

  • پر پر

خنگول بازی

پر پر | شنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۳۷ ب.ظ

من امروز ی خنگول بازی درآوردم

اگر آزمون mhle این ماهو نمیرسیدم نمیتونستم کنکور دکترا ثبت نام کنم.قرار بود 24 باز بشه ک تا امروز نشد.msrt هم تا باز شد تهرانش پرشد.خلاصه ما رو وسط خیابون جو گرفت عصر ک باز شد و گفتیم بجای تمام مدارک کارت ملیمونو آپلود میکنیم شب میاییم ویرایش میکنیم.

حالا ک اومدم قابل ویرایش نیس.دیگه هم نمیتونم با شماره ملیم هیچجوره این دوره رو ثبت نام کنم.

ب این راحتی دکترای امسال میپره؟

ی فکر مسخره ای میگه msrt اصفهانو بزنم اما پول ندارم...25 تا جای خالی داره هنوز.

ی حس مسخره دیگه میگه دوشنبه صبح پاشم برم sanjeshp التماس کنم.

حالا این مملکت معلوم الحال ؛ اگر دوشنبه همه پیرو قوانین نشدن ما رو رد کردن...


  • پر پر

این بار چندم است به جانم وزیده ای؟

پر پر | جمعه, ۲۸ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۰۶ ب.ظ

ازصبح ک بیدار شدم از روی تختم جم نخورده ام. دراز کشیدم و خیره به تخت بالایی مدام فکر میکنم چطور از این بن بست یکساله بیایم بیرون...من یک سال و نیم است که هر روز بیشتر در خودم تا میخورم...در خودم له میشوم...انقدر دنیایم کوچک و کوچکترشده ک به یک نقطه رسیده ام...یک صفر ....دوست دارم از خودم برخیزم...زندگی ام به ... رفته. دوست دارم خودم رو بکشم بیرون

  • پر پر

چقد عنوان گذاشتنو دوس ندارم!

پر پر | پنجشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۷:۴۷ ب.ظ



  • پر پر

این روزها2

پر پر | چهارشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۲۲ ب.ظ

فقط با چیزهایی ک برایم مینویسد زنده ام  

  • پر پر

پیوند ه جان،جداشدنی نیست ماه من

پر پر | يكشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۳۸ ق.ظ

ن بخاطر هوای آلوده ست ک چشمانم میسوزد و ن هیچ پاییزی من را یاد تو می اندازد.هیچ صبحیم ب شب نرسیده بدون اینکه ب تو فکر کنم،بدون اینکه در 5دقیقه یکبار با خود کلنجار نرفته باشم ک زنگ بزنم،زنگ نزنم..هیچ مذکری نمیتواند مردانگی را ب خوبی تو معنا کند..چطور اینهمه برایت از خدا خوب میخواهم و ایمان نداشته باشم ک خدا بهترینش را نصیب تو میکند؟ 

من ایمان دارم روزهای تو سبز ه سبز خواهد بود و سفید ه سفید...من ایمان دارم هزار خوبی خدا در روح تو جوانه زده و شاخ و برگ خواهد داد...

من ایمان دارم هیچکس هم اگر تورا نشناسد ، باز تو صاحب ه سفیدترین قلب ه جهانی.من هیچوقت خوشحالتر از زمانی نبوده ام ک تو مرده من بودی....هیچوقت نیاز ب آرامشی بیش از این ندارم ک تو بمن بخشیده ای...تو آرامترین قلب ه دنیا رابمن هدیه دادی.تو این قلب را بمن هدیه دادی...

من هیچ چیز را فراموش نمیکنم. من هیچ خاطره و خوشی را از دست نمیدهم. ما فقط عادی میشویم~عادت میکنیم. . سرد شدن داغ شاید بهترین موهبت خدا ست به آدم ها

  • پر پر

پر ه چیزایی که نداریم...

پر پر | شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۲:۱۰ ب.ظ


  • پر پر

تو2

پر پر | جمعه, ۳۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۴۹ ب.ظ

تو " مهرآبان ترین"  حوای  "فصل زندگی"  بودی 

که از شهریور لبخندهایت دل نمی کندم...

  • پر پر

یا امیر

پر پر | دوشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۰۸ ب.ظ

 این مهر درست یکسال است ک من و پسرخوب خود را ب چالش کشیده ایم.این محرم،درست یادآور محرم قبلی ست ک برایش گریه میکردم.یکسال گذشت،بدون دیدار یا حرف و سخنی~ما نتوانستیم دل بکنیم،من نتوانستم بهترشوم 

امشب میخواهم سرم را خم کنم و بگویم:یا قمر بنی هاشم،من شرمنده ام بابت همه چیز اما این پیوند با جان ه من خورده است،تنها اگر تو دست عزیزم را در دست بگیری من رهایش میکنم .تو شاهدی ک من میخواهم خود را فقط بخاطرخدا خالص کنم

دستش را در دست عباس میگذارم و رهایش میکنم



  • پر پر

گاهی تو را کنار خود احساس می کنم

پر پر | يكشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۰۵ ب.ظ
هوای این روزهای تهران یک جور عجیبی ست...نمیتوانی عادی نفس میکشی..یک نفس ک میکشی میخواهی با همه توانت هر چه اکسیژن هست فرو دهی..من مثل دیوانه ها نفس های عمیق میکشم و هر تنفس یکجور چیز غریبی را در ذهنم تلنگر میزند...شاید یک خاطره دور...هر چه نفس میکشم پیدایش نمیکنم...نمیدانم این چیست
هوای این روزهای ونک مستی آور است...من باید از این هوا فرار کنم
پ.ن:
اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است

سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است

گاهی تو را کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دلخوشی خوابها کم است

  • پر پر