تلخ و شیرین

این روزهایم خیلی تکراری و شبیه هم اند اما به امید روزهای بهتر مینویسم

تلخ و شیرین

این روزهایم خیلی تکراری و شبیه هم اند اما به امید روزهای بهتر مینویسم

تلخ و شیرین

محتاجم

به خیزشی نه از این خاک

به نغمه ای نه از این دست

به قصه ای نه چنین تلخ

به باوری نه چنین پست!

پیوندهای روزانه
آخرین نظرات
  • ۱ تیر ۹۶، ۲۲:۰۴ - کم نویس
    :))
  • ۱۷ ارديبهشت ۹۶، ۰۱:۳۹ - قالب بلاگ رضا
    عجب

ترس ه من از خنده های..سرد و بی روح ه لب ه توست

پر پر | پنجشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۱۹ ق.ظ

روی تختم دراز کشیده ام و دارم قسمتی از کتابی را برای پسرعمه ام ترجمه میکنم..ساعت 3  و نیم صبح هست و من حدود 30 درصدشو انجام دادم... هنوز در یک حالت کرختی و ریلکسی!! بعد از امتحان بسر میبرم..البته اصلن سرم خلوت نیس اما خاصیت تموم شدن امتحانات همینه.

بعد از مدت های زیادی ک مسافرت نرفتم با 3 تا پیشنهاد همزمان برای مشهد ، شمال و کیش روبرو هستم.. هنوز انتخاب نکردم ک چیکار کنم..احتمالا جوری برنامه بچینیم ک دوتاشو بریم حتمن..

بعد از تموم شدن امتحانا رفتیم بازار و هرچی تو خوابگاه بودیمو جبران کردیم..برای دو تا بچه های خانواده  و خواهرم چیزمیز خریدم. 

هیچ حرفی ندارم برای زدن!! 

تخت بالای سریم ی دختری هست ک ی پست اختصاصی میطلبه ... من بهش میگم مجاهد خلق..ی صدای خفنی از هندزفری م میزنه بیرون و تق تق تایپ.. بیچاره هیچی نمیگه

منم بدجنس...  باور کنید بیرون بودم تا 1 ساعت پیش اما خیلی سرد بود

شنبه میخوام برم از کتابخونه کتاب بگیرم

داشتم تو لپتاپم دنبال چیزی میگشتم ک عکسشو دیدم..در حالی ک موبایلشو روبروش گرفته بود خوابش رفته بود و داداشش ازش عکس گرفته بود..مال اون روزایی هس ک شبا یکی دو ساعت برای هم وقت میذاشتیم و تا حرفامونو نمیزدیم خوابمون نمیرفت..همیشه گوشی ب دست بودیم تو رختخواب..حالاها ب زحمت میدونم گوشیم اصلا کجاست و باورم نمیشه این روزا رو هم داشتم

دلم برای اون روزا تنگ شده..

دلم براش تنگ شده

اما من میتونم ..من این روزا رو میگذرونم و بعد اتفاقای خوب میافته..نمیدونم چی ان اما میان.

اینم اون چیزی ک دنبالش بودم:

 
پ.ن : میدونم ک در عنوان باید تلخ باشه ..اما سرد برای من صحیح تر بود
پ.ن 2 :
ساعت 4 صبحه..میخوام برم ماکارونی گرم کنم 
:-)
  • پر پر

شب های دوری از خانه

پر پر | يكشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۳۴ ب.ظ


امتحانا تموم شد..دیگه پست های ای وای نخوندم و ..هم تموم شد..

امتحان امروز خوب بود

استاد با تغییر در پایان نامه موافقت نکرد

معلوم نیس کی بتونم برم خونه

آهنگ امشب


  • پر پر

وقتی پسر خوب لاو میترکاند!

پر پر | يكشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۵۴ ق.ظ

بهش میگم چرا ب فلان مساله حساسیت نشون میدی؟چرا گیر میدی؟

میگه: مگه کتاب هنر شفاف اندیشیدن رو نخوندی؟این ی خطای (نمیدونم چی) ه .. من اشتباها نسبت ب تو احساس مالکیت میکنم..بخاطر شناخت ناقص و طرز تفکر اشتباهه..

  و اینگونه پسر خوب ب ما ابرازعشق می کند!!!

پ.ن: چطور میشه جواب اینهمه عشق و محبت رو داد!

پ.ن 2: هنر شفاف اندیشیدن/ترجمه عادل فردوسی پور/ نشر چشمه

  • پر پر

حالمان خوب است..باور کن

پر پر | شنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۳۲ ب.ظ

خبرهایی که منتظرش نیستید

دیشب تا صبح خوندم ..با 3 تا استاد امتحان داشیم 11 و نیم استاد سومی رو شروع کردم و 7 صبح تموم..میتونید مفز منو تصور کنید؟تا 10 مرور و امتحان اول و دوم...عالی..اینکه بگویم عالی ن ک حالا نمره ی خیلی زیبایی تصور کنیدهاووبقده خودم و رشته ام خیلی خوب بود..جا داشت بهتر باشد اما عیب نداره

استاد سوم 1  بعد از ظهر اومد و گفت من امتحان نمیگیرم..هرچی گفتیم تو رو خدا بگیر..گفت اگر دودی ک از مخ هاتون داره میاد بیرونو میدید ... امتحان نگرفت و گذاشت فردا 1..تو دلم کلی بهش فحش دادم بخاطر دیشبم

حالا داریم خر میزنیم برای فردا.. از همه جا بیخبر برای پایان نامه ام قرار گذاشته ام صبح با استادم ک ..عیب ندارد

حالم خوب ه خوب است..شکر خدا

  • پر پر

هیچ کس تو این دنیا نقطه چین تر از من نیس

پر پر | جمعه, ۱۸ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۵۲ ب.ظ

هم کلاسیم الان اومده اتاقمون خلاصه نویسیامو قرض کنه..میگه چقد خوندی؟ میگم فقط امتحان اولو... دستاش داره میلرزه و نفسش بالا نمیاد..میگه پس داری چ غلطی میکنی؟بدبخت شدی ک!

میگم من همه عمرم همینجوری درس خوندم.. چندتا فحش ب خودش میده و میره

کمی استرس گرفتم 

دلم ی عالمه کش های رنگی و گیره مو و ازین آبشاریا و بامتل و اینا میخواد..خ خ دلم میخواد 

  • پر پر

زنگ تفریح

پر پر | پنجشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۱۶ ب.ظ

من یکی از دو تا امتحانای شنبه مو خوندم 

البته حالم بده .. از پریشب تا حالا نخوابیدمو سرگیجه و تهوع دارمو ..هیچی میلم نمیکشه بخورم

هیچوقت نشده آهنگای مورد علاقمو نشون کسی بدم و اونم خوشش بیاد..اما هیچوقتم سلیقم عوض نشده

:-)

تقدیم ب شما



  • پر پر

نمیدونم کجا خوندمش!

پر پر | پنجشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۲۳ ب.ظ

یکی از دوستان ک احتمالا وبلاگش را ب طریقی دنبال میکنم مطلبی گذاشته بود دیروزها در باب اینکه کمی بینش سیاسی مان را بالا ببریم و این بحث ها پیرامون جیبوتی و اینکه هر حرفی را نزنیم و ... من خیلی خوشم آمد..امروز اومدم ازش اجازه بگیرم بذارمش تو تلگرام هرچی میگردم آب شده رفته توی زمین..

  • پر پر

معضل اعتیاد

پر پر | پنجشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۴، ۰۲:۰۳ ق.ظ

آقا نصفه شبی یک ساعت نتمون قط شده بود احساس میکردیم دیگه اکسیژن بهمون نمیرسه...میخواستیم بمیریم

  • پر پر

پول توجیبی بچه ها فراموش نشود

پر پر | چهارشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۴۷ ب.ظ

پول بچه را واریز کردم..

من و پسر خوب ی بچه داریم

اونموقع ها ک من دلم میخواست با هم ی بچه ب فرزندی قبول کردیم 

گاهی من پول تو جیبیشو میدم و گاهی اون

وقتی میگم مردا عاقل نیستن بگید درسته

تا حالا ب ذهنش نرسیده من دوس دارم ببینمش تا عکسشو برام بفرسته..همه چیز رو باید آورد گذاشت جلوشون تا بفهمن

دوس دارم ی عیدی در حد بضاعتم براش بخرم اما چیزی تا حالا ب ذهنم نرسیده

  • پر پر

عنوان هایم ته کشیده

پر پر | چهارشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۰۶ ب.ظ

لحظات کوتاهی هم در زندگی هست که یهو حس میکنی هرچی ک مدتها عمرتو روش گذاشتی تا بسازیش خراب شده

هرچی دور و برتو جست و و میکنی ک یک دستاویزی پیدا کنی و بگی :ن، اینو دارم_چیزی پیدا نمیکنی

هم اتاقی ها عین نامردی بنظر میان، گندی ک ب پایان نامه خورده نشون میده کل عمر تحصیلیت ب هدر رفته، یکی از بدجنسی های مامان رو میشه، رابطت هم ک خراب شده..وزنت هم هر روز بالاتر میره

دیگه قشنگ میخای بری برای خودت بمیری

اینجور موقع ها من بلند میشم و میرم سر مزار شهید گمنام دانشگاهمون..وقتی ک احساس میکنم دیگه هیچی ندارم

مینشینم و گریه میکنم

میگم تو هم عین ه داداش من _بذار برات تعریف کنم؛ توی این دنیا هیچی برام باقی نمونده

بهش میگم چقد بحالش غبطه میخورم..چقد قشنگ دنیا رو شناخت و چ خوب پرواز کرد

بعدش برمیگردم اتاق

هنوز با همه ی اون مشکلات اما سبکتر

پ.ن: ممکنه کاره پایان نامم درست بشه.یکم امید برام پیدا شده.. لطفا برام دعا کنید

  • پر پر