تلخ و شیرین

این روزهایم خیلی تکراری و شبیه هم اند اما به امید روزهای بهتر مینویسم

تلخ و شیرین

این روزهایم خیلی تکراری و شبیه هم اند اما به امید روزهای بهتر مینویسم

تلخ و شیرین

محتاجم

به خیزشی نه از این خاک

به نغمه ای نه از این دست

به قصه ای نه چنین تلخ

به باوری نه چنین پست!

پیوندهای روزانه
آخرین نظرات
  • ۱ تیر ۹۶، ۲۲:۰۴ - کم نویس
    :))
  • ۱۷ ارديبهشت ۹۶، ۰۱:۳۹ - قالب بلاگ رضا
    عجب

بال میخواهم_پرواز کنم

پر پر | چهارشنبه, ۹ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۰۴ ب.ظ

امروز رفتم دانشگاه.نوشتن از امتحانات مسخره است.بعدشم رفتم دکتر..نتیجه ی آزمایشامو دید و گفت ازون بیماری خطرناکا نداری...حساسیتم نداری..نمیدونمم چته..40 تومنتم نوش جونم..پاشو تا 3 دقیقه نشده برو بیرون

ی چیزی تو همین مایه ها..داروهامو نوشت و برا دو ماه دیگه نوبت داد. گرچه از وقتی رفتم پیشش علت هرچی بوده خیلی بهتر شدم..قبلش اصلا زندگیم فلج شده بود. 

دوستان! این چیزایی که میگن تهران آلودست و اینا_راسته! امروز برای اولین بار فهمیدم دنیا دست کیه..انقدر مریض شدم عصر رفتم بیرون ک خدا میدونه ..داشتم خفه میشدم..سرم و چشمام ک نابود شده..تمام لباسام هم بویی شبیه بوی دود گرفته!!ما هیچوقت نمیریم بیرونو این چیزا رو حس نمیکنیم..طرف ه ما اینطوری نیست آخه 

امروز احساس بدبختی میکردم. هروقت میام اتاق پیش بچه ها سرحالم اما وقتی تنها میشم فکر دیوونم میکنه..کلی راه رفتمو کلی تصمیم گرفتم. احساس میکنم برای ازدواج آماده ام..یعنی هرچی بیشتر بگذره مث نمودار سینوسی دارم قل میخورم و برمیگردم ب سمت پسر ه خوب..هر وقت خیلی بدبختمو احتیاج ب محبت دارم سعی میکنم خودم ب خودم محبت کنم..ی ماگ ب خودم هدیه دادم..سعی کردم ب این فکر نکنم ک پولام داره تموم میشه و فقط خودمو خوشحال کنم

بیشتر از 1 ساعت نشستمو دونه دونشونو نگاه کردم..خیلی خوش گذشت.

برای بهمن ک میرم سر پایان نامه ببرمش آزمایشگاه

حالا اما دل دل میکنم ک تبدیلش کنم ب کادوی تولد هم اتاقی یا نه!

  • پر پر

نظرات  (۲)

ماگ قشنگیه :))
پاسخ:
مرسسسسسیییییی
می دونی گل گلی جان، خوندن پست های تو همیشه من را به فکر فرو می بره... یه طوری میشم، خیلی خیلی غمگین شاید تعبیر مناسبش باشه :(((((

احساس می کنم من اگه در اون شرایط بودم چه می کردم؟ پر پر جون چی کار باید بکنه؟ چی کار میشه کرد که حس بهتری داشته باشه؟

می دونم که جواب هیچ کدوم از این سئوالا را نمی دونم، حتی یک دونه اش رو... و این خیلی بیشتر غمگینم می کنه :(

ولی خب می خواستم بگم که طبیعیه، آدم به محبت نیاز داره و خیلی خیلی خیلی طبیعیه که وقتی احساس تنهایی داشته باشی، اول از همه یاد کسی بیفتی که ازش محبت دریافت می کردی :(

نمی دونم چرا شرایط این قدری خوب پیش نرفته که جدا شدین، ولی خب بدون جایگزین از همون جنس فراموش کردن خیلی سخته و از طرفی تا داغ رابطه عاطفی قبلی هنوز هست، نباید به یه رابطه جدید فکرر کرد، چون آسیب می زنه، به این چی میگن؟ تناقض عاطفی :-|
پاسخ:
دوست ندارم غمگینت کنم.زیاد غمگین نشو.خودم اونقدا ناراحت نیستم :-) میدونم چی میگی.این اشتباه ترین کاری هس ک کسی میتونه بکنه؟!من ی ازدواج عالی برام پیش اومد چند ماه پیش.بخاطرهمین حرف تو نخواستمش. اما حالا میترسم اشتباه تر رو ک برگشتن ب سمت اون هس انجام بدم.من خیلی تنهام و این احتمال خرابکاری رو بالا میبره.ولی مرسی از تذکرت.چیزی ک حس میکنم اینه ک طولانی شدن ب تموم شدنش کمک نکرده.الان7ماهه.من فقط دارم بدیاشو فراموش میکنم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">