تلخ و شیرین

این روزهایم خیلی تکراری و شبیه هم اند اما به امید روزهای بهتر مینویسم

تلخ و شیرین

این روزهایم خیلی تکراری و شبیه هم اند اما به امید روزهای بهتر مینویسم

تلخ و شیرین

محتاجم

به خیزشی نه از این خاک

به نغمه ای نه از این دست

به قصه ای نه چنین تلخ

به باوری نه چنین پست!

پیوندهای روزانه
آخرین نظرات
  • ۱ تیر ۹۶، ۲۲:۰۴ - کم نویس
    :))
  • ۱۷ ارديبهشت ۹۶، ۰۱:۳۹ - قالب بلاگ رضا
    عجب

سردرد

پر پر | سه شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۴۲ ق.ظ

امروز از ظهر ک بیدار شدم سردرد شدیدی داشتم. هم‎اتاقیام خواهش کردن بریم بیرون برای خرید و نخواستم ک ن بگم..نخواستم آدمی باشم ک همیشه میگم من نمیام...بدتر و بدتر شدم و تا این لحظه سردرد امونم رو بریده

رییسمون گفته اگر میخواید بیایید باید فردا اکی بدید ک قرارداد امضا کنیم_اون گفت قرارداد من میگم تعهدنامه..تعهد ک مث کارمندا درست بریم و درست بیاییمو زیرش نزنیم..تابستون و .. خیلی نامردیه..مامث کارمندا بریم و بیاییم اما حقوقمون اندازه ی نقطه چینا باشه.تا زنگ زد فورا تصمیم گرفتم فردا بگم من نمیام اما بهش گفتم باید با والدینم مشورت کنم و فردا اطلاع میدم..بابا اما گفت اره امضا کن..حالا گیج شدم...همیشه تصمیم گیری واسم سخته

نمره هامونو دارن میزنن..3 تاشو زدن..شایدم علت سردردم همین باشه...چطور بخاطر افسردگی های مقطعی بی مزه دارم دستی دستی دکترای بدون کنکورو از دست میدم..آقا راه برگشتی هست؟من پشیمونم ک تمام تلاشمو نکردم

صبحا سرکار بمون شیر میدن.یواش رفتم ی شیر از یخچال برداشتمو تاریخشم خوندمو نی رو زدم توش و پشت 3 تا قرص حجم زیادی رو مکیدم... شیره لخته لخته شده بود م یجوری بود..دلمه زده بود...

خیلی ناراحتم..نکنه امشب بمیرم؟من طاقت مریضی ندارم


  • پر پر

نظرات  (۷)

مراقب‌خودت باش :-) 
پاسخ:
ممنون دوست ه خوب
تو هم همینطور عزیزم
  • آقای سر به هوا ...
  • من اینقدر شیر تاریخ مصرف گذشته خوردم :دی
    الان هم سالم در خدمت شمام :دی
    پاسخ:
    چرا قبل انقضا نمیخوردینشون خب؟!
    فکر میکردم مسمومیت با شیر خیلی جدی باشه اما هیچیم نشد
  • مهدی ابوفاطمه
  • :)
    پاسخ:
    :-)
    خخخ راستش واسه اون شیری که خوردی خندم گرفت:) 
    الان زنده ای؟ 
    پاسخ:
    بله زنده ام.
    خودم اما خیلی حرصم گرفته بود..
    :-)
    اگه نذرت اینه،پس بیخود به دلمون صابون نزنیم! :-/
    حالا یه نهاریا شام بودا  أه!:-((
    پاسخ:
    حالا آخرش ک میمیرم...ناراحت نباش دیر یا زود داره اما سوخت و سوز نداره..ناهار ما هم میخوری
    :-)
    اوه حالا شرط گذاشتی واسه همچین پستی!؟خب پس دست به دعا میشیم جهت زنده ماندن و بهبودی دوست گرامی و ارجمندی چون شما.
    فقط اگه خدایی نکرده،زبونم لال اتفاقی براتون افتاد،درمجلس ختمتون نهار یاشام هم میدن!؟اگه میدن دعای اول بیخیال شم!
    پاسخ:
    بدجنس!
    آره دیگه نذر کردم_ببینم جواب میده یا ن
    خدانکنه چیزیتون بشه.
    :-(
    پاسخ:
    اگر زنده موندم پست چالشی شما و معرفی دوستان رو میذارم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">